فضایی دلنشین برای با هم بودن

بایگانی
نویسندگان

در جست و جوی آرامش (8) ...

پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ق.ظ

 

بعد از صبحانه رزا به سختی به اتاق مادر رفت . وقتی در زد ، خانم آنا در را باز کرد .

رزا وقتی به داخل رفت با اتاقی زیبا رو به رو شد . البته او قبلا دیده بود .

رزا با زبان اشاره به خانم گفت : من آن نامه را دیدم . می خواهم بگویم ، اگر مرا می خواهید ، مرا بفرستید و بگذارید سوزان  در اینجا بماند . لطفا تنها خواسته مرا بپذیرید . بگذارید او در لطف و مهربانی شما غرق شود لطفا بگذارید من تا اخر این ماه اینجا بمانم . همین یک ماه ! چون به سوزان قول دادم در مسابقات استعدادیابی شرکت کنم و برنده شوم . لطفا ! لطفا!!

وقتی حرف ها تموم شد ، او شروع کرد : "اگر من تو را بفرستم مشکلی  نداری؟ آیا ناراحت نمی شوی ؟"

رزا گفت : "چرا کمی ناراحت می شوم ولی مشکلی ندارم . شاید سوزان مقاومت کند ولی من او را نمی برم ، هرگز !!!  پس لطفا همین یک ماه را ...

و این داستان ادامه دارد .

#بانوی سبز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۲۲
banoye sabz

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی