فضایی دلنشین برای با هم بودن

بایگانی
نویسندگان

در جست و جوی آرامش ...

پنجشنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۸، ۱۱:۰۰ ق.ظ

 

سازش را برداشت و به طرف پنجره رفت . 

تا شروع به نواختن موسیقی کرد ، کسی به پشتش زد . 

برگشت و دید سوزان با همان لبخند همیشگی اش که پر از نشاط و امید بود ، او را نگاه می کند . 

خوشحال شد و او را بغل کرد و گفت :

"تو چجوری با دیگران ارتباط برقرار می کنی ؟"

البته این حرف را با زبان اشاره گفت . 

رزا گفت : همان طور که با تو ارتباط برقرار می کنم . یعنی با زبان اشاره . 

اگر هم بلد نبودند که از دفتر و خودکار استفاده می کنم .

سوزان خندید . سوزان صمیمی ترین دوست رزا بود . 

فقط او بود که همواره با رزا ساز می نواخت . هر دوی آنها ، لاغر ، زیبا ، درس خوان و باهوش ، خلاق و هنرمند بودند .

هر دو سازهای  پیانو ، فلوت و ساز دهنی را بلد بودند .

رزا بیشتر از هر چیز پیانو و ساز دهنی  دوست داشت  و سوزان هم بیشتز  از همه فلوت و ساز دهنی را .

و این داستان ادامه دارد ...

#بانوی سبز

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۱۵
banoye sabz

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی